شعر دكتر محمد خاقاني استاد گروه زبان و ادبیات عربی دانشگاه اصفهان در خصوص سالگرد رحلت جانگداز امام خمینی (ره)
پير ما
|
پير ما بر آسمان رو کرد و رفت
|
|
ديدگان را سوی بی سو کرد و رفت
|
|
از خمين انباشت او يک خم ز می
|
|
وز جماران جام مينو کرد و رفت
|
|
بانگ "يا حق" زد به ناحق پيشگان
|
|
هوزنان رو سوی "يا هو" کرد و رفت
|
|
او که دشمن خم به ابرويش نديد
|
|
قوس ماهش خم به ابرو کرد و رفت
|
|
در ره عشق از بلا باکی نداشت
|
|
عاشقانش را بلاجو کرد و رفت
|
|
عشق اگر همواره جادو کرده بود
|
|
عشق را هم سحر وجادو کرد ورفت
|
|
قامت چون سرو او در پای دوست
|
|
پيچشی چون تاب گيسو کرد و رفت
|
|
از گلی ناديده در باغ بهشت
|
|
عطر بوناکرده ای بو کرد و رفت
|
|
روزمان با عطر ياسش بو گرفت
|
|
شاممان را غرق شب بو کرد و رفت
|
|
زآنچه گفتش هاتف غيب از نهان
|
|
شمّه ای زان راز واگو کرد و رفت
|
|
با سماع نغمه های عاشقی
|
|
رقص ها چون کبک وتيهو کرد ورفت
|
|
او از اينجا در هوای ناکجا
|
|
هجرتی همچون پرستو کرد و رفت
|
|
روزها غرّيد چون شير ژيان
|
|
شام ها نازی چو آهو کرد و رفت
|
|
گفت از اينجا می روم با قلب شاد
|
|
شادمانی را ثناگو کرد و رفت
|
|
ای خمينی! جان فدای روح تو
|
|
کاشقان را جمله ره پو کرد و رفت
|
محمد خاقانی اصفهانی – 15 خرداد 95

|