بیشترین تعامل و نیز تقابل ما ایرانیان در گستره تاریخ و جغرافیا، با اقوام عرب بوده است، هنوز هم بیشتر مرز کشور عزیزمان ایران، اعم از خشکی و آبی در امتداد مرزهای کشورهای عربی کشیده شده است. در طول تاریخ میان ما و اقوام عربیِ مستقر در منطقهای که امروز به خاور میانه شناخته میشود، تعامل تجاری، فرهنگی و زبانی جاری و ساری بوده است. از آن زمان که بخشی از سرزمینهای عربزبان تحت سلطه امپراتوری ساسانی بوده تا آن زمان که عربها مرزهای ایران بزرگ را درنوردیده و به خراسان تا مرز ماوراء النهر مسلط شدند، به دور از غبار کشمکشهای سیاسی و تقابل نظامی، تعاملات فرهنگی و زبانی میان دو قوم جریان داشته است و هر دو زبان از یکدیگر تأثیرات فراوان پذیرفتهاند و هر یک واژگان و عبارات متعددی را از دیگری به عاریت گرفته که برخی از آنها در زبان مقصد آنچنان جا خوش کرده است که معادل آن واژه را در زبان اصلی به حاشیه رانده است. این در حالی است که هر یک از دو زبان فارسی و عربی به دو خانواده زبانی کاملاً متفاوت تعلق دارند، به طوری که زبان فارسی از زبانهای هندو- اروپایی و زبان عربی از زبانهای سامی به شمار میآید و شگفت اینکه شاید هیچ دو زبان پیدا نشوند که با وجود تفاوت بنیادین در خانواده زبانی، تا این مقدار با یکدیگر در تعامل بوده و داد و ستد داشته باشند.
پس از اسلام و تسلط خلافت عربی بر سرزمینهای ایران بزرگ، در کنارِ گردن نهادن اکثر ایرانیان به دین اسلام و دلسپردن به آن، ایرانیان قرنها بزرگترین سهامدار تمدن اسلامی و پرچمدار زبان و ادبیات عربی بودهاند و از جان و دل برای اعتلای زبان و ادبیات عربی کوشیدهاند. نکتۀ حائز اهمیت و جالب توجه آن است که ایرانیان علاوه بر اینکه قرنهای متمادی پرچمدار زبان و ادبیات عربی در حوزههای گوناگون آن بودهاند، زبان و ادبیات خود را نیز دوشادوش عربی پیش بوده و اعتلا بخشیدهاند. بر خلاف بسیاری از اقوام و سرزمینها که با ورود زبان عربی، زبان و ادبیاتشان تحت الشعاع قرار گرفته و حتی به کلی فراموش و در پیچ و خم تاریخ گم شده است، زبان و ادبیات فارسی پس از نشست غبار هجمۀ دهههای نخست هجری، قدرتمندتر و بالندهتر از دوران پیشین قامت راست کرد. بیتردید یکی از دلایل این شکوفایی و بالندگی، در کنار نبوغ ایرانی، شناخت کامل ایرانیان از زبان و ادبیات عربی بوده است. به طوری که در سدههای نخست، هیچ شاعر نامدار فارسی را نمیتوان یافت که تسلط کافی و وافی به زبان و ادبیات عربی نداشته باشد؛ از رودکی سمرقندی، پدر شعر فارسی گرفته تا منوچهری دامغانی، و از ناصر خسرو قبادیانی گرفته تا سنائی غزنوی و خاقانی شروانی و نظامی گنجوی، و از سعدی شیرازی گرفته تا مولوی بلخی و خواجوی کرمانی، همه و همه مسلط به زبان و ادبیات عربی بوده و از ظرایف و دقایق آن باخبر بودهاند و برخی در کنار اشعار فارسی، سرایش شعر عربی را نیز در کارنامه دارند. این چنین است که حافظ شیرازی به عربیدانی خود فخر میفروشد:
اگرچه عرض هنر پیش یار بیادبی است
زبان خموش ولیکن دهان پر از عربی است
هر چند در گذر زمان و به ویژه در سدههای اخیر، ایرانیان در تولیدات ادبی به زبان عربی نقش پیشین خود را ایفا نکردهاند ولی بزرگان ادب فارسی همچنان بر زبان و ادبیات عربی مسلط بودهاند و نتیجه این تسلط در مسیر و روند ادبیات فارسی تا یکی دو نسل پس از مشروطه آشکار است. در نظر بگیریم بزرگانی چون دهخدا، بهار، فروزانفر، معین و... شاید متنی به زبان عربی ننگاشته باشند، ولی همواره بر سر دو خوانِ فارسی و عربی نشستهاند.
همچنان که امروز به خود میبالیم که فیلسوف بزرگی چون داریوش شایگان در کنار زبان فارسی، به زبان فرانسه کتابهای ارزشمندی نوشته است، به طوری که حتی برخی از نوشتههای وی به کتابهای درسی فرانسویان راه یافته است، همچنان به خود میبالیم که آثار عربی ایرانیان، در اغلب زمینههای علمی و ادبی، همچنان و به وفور، مورد استفاده و مورد استناد محافل عربی است. فراموش نکنیم که علاقه و تسلط به زبان دیگر به معنای خودباختگی نیست، تسلط به زبان دیگر اگر در خدمت زبان و فرهنگ خود قرار گیرد باعث رشد و غنای زبان و ادبیات خود خواهد گردید، همچنانکه در آثار بزرگان ادب پارسی، مانند سعدی، مولانا و حافظ، شاهد نمونه اعلای آن هستیم؛ صحبت از اشعار منوچهری دامغانی نیست، آیا میتوانیم گلستان سعدی را که در اکثر خانههای ما ایرانیان یافت میشود، بدون آگاهی از زبان و ادبیات عربی بخوانیم و بشنویم:
منت خدای را - عزّ و جلّ- که طاعتش موجب قربت است و به شکر اندرش مزید نعمت. هر نفسی که فرو میرود مُمِدّ حیات است و چون بر میآید مفرِّح ذات. پس در هر نفسی دو نعمت موجود است و بر هر نعمتی شکری واجب...
با این حال باید اعتراف کنم که زبان عربی در جامعه امروز ما از جایگاه دیروز خود برخوردار نیست و به تعبیر صریحتر، حال و روز خوشی ندارد به ویژه در نزد جوانانِ دانشجو و نوجوانانِ دانشآموز، که یکی از عوامل آن، استراتژی نامشخص و متغیر در نظام آموزشی نسبت به این زبان، به ویژه در مدارس بوده است و آسیبشناسی دقیق این امر، مجال دیگری میطلبد، شگفت این که غالباً در برخورد با این زبان حتی گاهی فراموش میکنیم که جمعیت قابل توجهی از هموطنان ما به این زبان سخن میگویند.
باری زبان عربی برای ما همچنان مهم است و مهم خواهد بود، خواه از سوی کسانی که به آن، همچون زبان شیرین فارسی عشق میورزند و دشواریهای صحیح و معتل آن را به جان و دل میپذیرند و نازش را به جان میخرند و خواه از سوی کسانی که هر چند شیفتۀ آن نیستند، اما باز نازش را به دلیل نیاز میکشند و منصفانه بر ضرورت آن تأکید دارند، زیرا بر این امر واقفند که ما ایرانیان برای شناخت دقیق ادبیات و هویت دینی و تاریخی خود نیازمند آن هستیم، همچنان که برای تعاملات سیاسی و اقتصادی و فرهنگی در جهان امروز، زبان عربی برای کشور ما جزء اولویتها قرار دارد، چرا که نزدیک به نیممیلیارد گویشور عربی در سراسر جهان زندگی میکنند و زبان رسمی بیش از بیست کشور جهان، عربی است.
روز جهانی زبان عربی، بر عربزبانان جهان به ویژه بر هموطنان عربزبان ما، بر گروههای زبان و ادبیات عربی دانشگاههای کشور اعم از استادان و دانشجویان این رشته، دبیران عربی آموزش و پرورش و تمامی علاقهمندان این زبان گرامی باد.
علی اصغر قهرمانی مقبل
رئیس انجمن ایرانی زبان و ادبیات عربی
و مدیر گروه زبان و ادبیات عربی دانشگاه شهید بهشتی
۲۸ آذرماه ۱۳۹۹ مصادف با ۱۸ دسامبر ۲۰۲۰ |