

شایان ذکر است که تألیف حاضر، نخستین کتاب فارسی در حوزه واژه شناسی و برابریابی واژگان در زبان عربی در حوزه ی کتب دانشگاهی معاصر به شمار می رود و می تواند منبع درس های فقه اللغه یا زبانشناسی در دوره کارشناسی زبان و ادبیات عربی و واژه گزینی و برابریابی در دوره ی کارشناسی ارشد مترجمی زبان عربی و دیگر درس های مرتبط به شمار آید
پیشگفتار مؤلف:
انگیزه گفتار و سخنگویی در اندیشه و تخیّل بشری، از باب سرشت زیباییپرست انسان و پرستش دوستی خدایِ آفریننده به ودیعت نهاده شده است؛ انسان همان اشرف مخلوقاتی است که چون خداوندش در زیباترین و کاملترین صورت ممکن بیافرید و از باب تشریف او از آن روح ملکوتی در کالبد خاکیش دمید، فرشتگانش به خاک افتادند و خداوند فرمود: «فَإِذَا سَوَّیْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِن رُّوحِی فَقَعُواْ لَهُ سَاجِدِینَ» (عنکبوت:15) از آن رو که موجودی بر کبودِ هستی، پای نهاده بود شایسته بیان شریف خدای تعالی: «فتبارک الله أحسن الخالقین»(مؤمنون:14)، و هرچه در بیکرانه مهآلود واژگان گشتم رساتر از آن عبارت نابِ اسطوره گونه نیچه نیافتم و «آنک، انسان» در برابر فرشتگان، موجود نوباوهای بود که در سِفر آفرینش شاندل ، آنگونه از او سخن میرود که اگر نبود انسان و اگر نبود سرشت زیباییشناس و زیبایی پرست او که به هرآنچه زیباست از آفرینش خداوندِ خدا تا بدو عشق بورزد، حکم خداوند بر آفرینش جهان جاری نمی گشت تا سبزینه گیاهان تا نیلی آسمانها تا آبی دریاها و تا پرندگان نغمه گر ترانهساز ... را بیافریند و نه آن «انسانِ خداگونه» و نه آن «کلمه الله» را برمیگزید تا بدو مریمِ پاک را مژده آبرومندی جاودانی دهد، آنگاه که فرمود: «إِذْ قَالَتِ الْمَلآئِکَهُ یَا مَرْیَمُ إِنَّ اللّهَ یُبَشِّرُکِ بِکَلِمَهٍ مِّنْهُ اسْمُهُ الْمَسِیحُ عِیسَی ابْنُ مَرْیَمَ وَجِیهًا فِی الدُّنْیَا وَ الآخِرَهِ وَ مِنَ الْمُقَرَّبِینَ»(آل عمران:45). اینگونه بود که «کلمه»، این گونه بود که «واژه» و یا نمیدانم شاید آن عصاره و شیره آفرینش برگزیده شد. آری «واژه»، «انسان» بود که خدایش چونان گِلی در آن الگوی سفالین دیرین ریخت تا زبانی شود ارجمند که «خدا» را بخواند و تا اندیشهای شود جان و ناب و گزیده که خویش را و «خداوند» خویش را بازشناسد و تا «واژگان» را بفهمد و از گنجینه خاموشِ بکرِ مهآلودِ رازناکِ زیبایِ هستی و از آن معبدِ قدیمیِ پاکِ عشقِ خداوندی-که هنوز افسونِ غبارِ افسانهگونه تاریخ، آن را اندوهناک نساخته بود- نمودارشان سازد و بسان خردورزی غمگین همراه با آفرینشگر بیهمانند اندیشهاش، سرود آفرینش را در بندبند هستیِ موجودات این طبیعت جادویی، این فراسوی گنگ و ناشناخته و غمانگیزِ بقای جاودانه ابدیت، برخواند؛ چرا که تنها اینگونه «اختیار کردن کلمات» و از این دست «واژهگزینی» را یارای آن هست تا آن اندیشههای ناخوانده و آن مفاهیمِ والایِ متعالیِ فرازمینیِ بکرِ گریزپایِ ازلی خداوند را دمی در گوش شنوندهای که در آرمانِ گفتارهایِ آنجهانیِ اهورایی، از سر بیقراری، گاهشماری میکند، زمزمه نماید:
«الرَّحْمَنُ. عَلَّمَ الْقُرْآنَ. خَلَقَ الْإِنسَانَ. عَلَّمَهُ الْبَیَانَ.» (الرّحمن:4-1)
در بیان روشن و گویای آیات یاد شده، قرآن کریم، پیدایش زبان و گویشوری انسان را برخاسته از تعلیمی تکوینی میداند؛ در سنّت هندو نیز آفرینش و پیدایش زبان به مانند آفرینش گاهان هستی و هستندگان به ایزدبانو ساراسواتی ، همسر برهما نسبت داده میشود؛ بدانسان که به روایت عهد قدیم نیز، زبان دارای خاستگاهی خدایی و قدسی است که ریشه در خوانش انسان دیرین و نامگذاری پدیدارها توسط وی دارد: در آغاز هیچ نبود، «کلمه» بود و کلمه با خدا بود و کلمه بیزبانی که بخوانَدَش و بی«اندیشه¬ای» که بدانَدَش، چگونه میتواند بود؟ ... و خدا انسان را آفرید و او را ندا داد تا آن کلماتِ گرانبار از معنای ارجمند تبار قدس را برخواند: «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ، خَلَقَ الْإِنسَانَ مِنْ عَلَقٍ.» (علق:1و 2)
کلمه چیست؟ عامّه مردم، معمولاً کلمه و لفظ را مرادف یکدیگر به کار میبرند، این در حالی است که لفظ –معنادار یا بیمعنا- جنبه فیزیکی و مادّی دارد و تنها در حالت معنادار به صورت کلمه درمیآید؛ یعنی در ارتباط لفظ با معنایی خاصّ است که کلمه به وجود میآید و خاستگاه پیدایش، رشد، تکامل و تعالی زبان میگردد؛ اتو یسپرسن ، پیدایش زبان را با جنبههای سرشار از لطافت شاعرانه پیوند داده است و خاستگاه آن را، انگاره شاعرانه زندگی و حیات میداند؛ وی بر این باور است که خاستگاه زبان نه در رنگپریدگی بیروح آن بلکه در جست و خیزهای شورانگیز و زمزمههای سرشار از سرزندگی زبان جای دارد؛ به بیان گویاتر، در باور یسپرسن، زبان رهآورد دوران لذت بردن انسان است(یول،1386: 5). شاید این لذت بردن همان دومین انگیزه یادشده در بوطیقا کتاب شعر ارسطو به عنوان خاستگاه کنش محاکات و بازآفرینی در سرایندگی، نگارگری و دیگر هنرهای محاکاتی بوده باشد.
برخی از فیلسوفان یونان، رابطه لفظ و معنی را «قراردادی» و «جعلی» دانستهاند و عدّهای نیز آن را رابطه¬ای طبیعی قلمداد کردهاند و زبان را نتیجه تقلید از اصوات موجود در طبیعت به شمار آوردهاند. برخی بر این باورند که «زبان» را خاستگاهی است قدسی؛ از جمله این افراد میتوان به «سنت جان» اشاره کرد که در گستره کتاب مقدّس «در آغاز، کلام با خدا بود» این موضوع را مطرح کرده است(اختیار،1384: 117-116).
برخی متفکرّان اسلامی با استناد به آیه شریفه: «وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاء کُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَی الْمَلاَئِکَهِ فَقَالَ أَنبِئُونِی بِأَسْمَاء هَؤُلاء إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ، قَالُوا سُبْحَانَکَ لاَ عِلْمَ لَنَا إِلاَّ مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّکَ أَنتَ الْعَلِیمُ الْحَکِیمُ، قَالَ یَا آدَمُ أَنبِئْهُم بِأَسْمَآئِهِمْ فَلَمَّا أَنبَأَهُمْ بِأَسْمَآئِهِمْ قَالَ أَلَمْ أَقُل لَّکُمْ إِنِّی أَعْلَمُ غَیْبَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَأَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا کُنتُمْ تَکْتُمُونَ»(بقره: 33-31) ،معتقدند رابطه طبیعی لفظ و معنا، رابطه¬ای است توقیفی که از جمله این افراد میتوان به اشعری، صمیری و ابن قوزک اشاره کرد(اختیار،1384: 117-116).
گروهی از اندیشمندان متکلْم نیز بر این باورند که بشر بدانسان که چیزهای بسیاری مانند: آواز خواندنِ پرندگان، لانه سازی عنکبوت و خانه سازی زنبور را تقلید کرده است، زبان را نیز از طبیعت تقلید کرده است. این انگاره در زبانشناسی نوین با نام «نظریه نامآوایی» یا بازتابنده آواهای طبیعت مطرح گشته است و گفته میشود واژگان نخستین، گونهای بازنمایی و محاکات آواهای طبیعت بودهاند که مردان و زنان دیرینِ آن دوران از پیرامون خویش دریافت میکردند؛ هرچند به نظر نمیرسد که زبان تنها مجموعهای صرف از واژگانی دالّ بر نامهای موجودات طبیعت باشد. طبق انگاره یاد شده،گویشوران نخستین به عنوان نمونه با شنیدن صدای قارقار، آن را برای نامیدن آن موجود به کار میبردند یا پرندهای را که آوایش به کوکو شباهت داشته، کوکو مینامیدند؛ چنان که در گویش محلّی خراسان نیز نظر به دریافتی که از آوای قمری وجود دارد نام «موسی کو تقی» را بر آن اطلاق میکنند.
از انگاره های دیگری که درباره آواهای طبیعی مطرح گشته است یکی «نظریه نامآوای گروهی» است که پیروان آن بر این باورند که گروهی از انسانهای نخستین هنگام بالا کشیدن و حمل قطعات الوار یا ماموت های بیجان با سر دادن فریاد، مایه اشاعه دادن زبان شدهاند؛ این نظریه، زبان انسان را در گسترهای نسبتاً اجتماعی تبیین کرده است و دیگری «انگاره خاستگاه حرکتی بیانی» است بدین معنا که بشر، آواها، صداها و حرکاتی را که سیستم بدن تولید میکرده برای حالتهای گونهگون به کار میگرفته است؛ این انگاره بر این باور است که در آغاز، مجموعه ای از حرکات جسمی به عنوان یک وسیله ارتباطی گسترش یافته و سپس مجموعه ای از حرکات بیانی به ویژه با به کارگیری دهان رو به تکامل نهاده است و در این تکامل، تکان های زبان، لبها و... بر بنیاد الگوهای حرکتی همسان با حرکات جسمی قابل تشخیص بوده است. به عنوان نمونه برای پیام «خداحافظی» شما میتوانستید به جای تکان دادن دست که حرکتی جسمی است از حرکت دهانی زبان بهره گیرید، و بر این اساس سر ریچارد پَگِت این نظریه را «پانتومیم خاصّ زبان و لبها» نامیده است (همان:9).
فرجامین نظریه ای که درباره خاستگاه گفتار انسان مطرح گشته، همسازی فیزیولوژیکی است که مبتنی بر برخی ویژگیهای جسمی انسان است و بیشتر همسازی هایی جزیی به شمار میروند که به خودی خود، تولید گفتار نمی کنند، بلکه نشانگر آن هستند که دارنده چنین ویژگیهایی توانش گفتار و تکلّم دارد؛ از جمله این ویژگیها راست بودن دندانهای انسان است که متمایل به بیرون نیز نمی باشد و از این رو در تولید آواهایی مانند: f’v’w مفید است چنان که انعطافپذیری لبهای انسان نیز که بیش از دیگر پستانداران نخستین دارای ماهیچه های درهمپیچیده است در تولید آواهایی مانند: p’b’w تأثیرگذار است. همچنین پایینتر کشیده شدن جای حنجره انسان در خلال تکامل جسمیاش، مایه به وجود آمدن حفره حلق در بالای تارهای صوتی شده است که میتواند مانند یک بازخوان برای تمامی آواهایی که از طریق حنجره تولید میشوند، کار کند(همان:10).
در پیوندی نزدیک با انگاره همسازی فیزیولوژیکی شایان درنگ است که ابن حزم اندلسی نیز در گفتارهایی که درباره آوا از وی برجای مانده است، آوا یا صوت را جریان ، حادثه یا رخدادی فیزیکی دانسته و به شیوهای علمی به توصیف آن پرداخته است؛ وی در این باره میگوید: «إنّه هواء مندفع من الحلق و الصدر و الحنک و اللسان و الأسنان و الشفتین إلی آذان السّامعین»(ابن حزم، 2004 :9).
این تعریف درپی بیان عناصر آوایی منتشر شده و مشخّص نمودن وندها و اجزای ویژه این رویکرد بیانی و همچنین دوسوی معادله زبانی یعنی گویشور و شنونده است؛ ابن حزم آوا را دستآورد و نتیجه به حرکت درآمدن و جنبش ماهیچه های زبان و گلوگاه در اثر جریان هوا میداند و سخن را مجموعه آواهایی که دستگاه آوایی انسان، توانش ایجاد و تولید آنها را دارد و با هدفی مشخّص، چینش ویژهای را برای آنها در نظر میگیرد؛ تولید آواها و اصوات زبان در باور ابن حزم طیّ فرآیندی بسیار پیچیده -که وی از این فرآیند با نام «تألیف محدود» به منظور «تصویت» گویشور یاد کرده است- توسط دستگاه صوتی انسان که دارای وندها و اعضایی مانند: لبها، ریه، حنجره، دندانها و... است، صورت میپذیرد و این همه یعنی واژهسازی و واژهگزینی برای سخن گفتن و نیکوتر بیان کردن.
در رویکرد نوینی که نسبت به گفتار و واژگان در جایگاه ابزار گفتار مطرح است، واژهسازی و واژهگزینی از یک سو از فرآیندهای برتر برابریابی واژگانی به شمار میروند و نزد صاحبنظران و پژوهندگان زبان برای سرشار نمودن و شاید بهتر باشد بگویم جهت برونرفت از چالش کمبود واژگان و دانشواژههای کاروان دانش و فنآوری و صنعت بهویژه در کشورهای عربیزبان و فارسیزبان، کاربردی گسترده یافتهاند و از دیگر سوی به عنوان برجستهترین بسترهای مهندسی و برنامهریزی زبان مورد توجه و محلّ اعتبار اهل فنّ قرار گرفتهاند؛ در گستره پژوهشهای آکادمیک و دانشگاهیِ مربوط به دانشِ واژهشناسی و برابریابی زبان عربی و فارسی نظر به کمبود و یا شاید بهتر باشد بگویم نبود نوشتاری پژوهشبنیاد و کاربردگرا که نیاز مشتاقان و پژوهشگران را در این زمینه برآورده سازد، مرا بر آن داشت تا الگویی را برای یافتن نشانههای این راه بس دراز در سر بپرورانم که قلم زدنش پس از گذر از مرارتهای بسیار در قالب نوشتار کنونی پایان پذیرفت.
در حقیقت عامل اصلی که نگارنده را به نگارش جستار پیش رو رهنمون گردیده، بررسی جستارهای مرتبط با دانش واژهگزینیِ زبان عربی در داخل کشور و کمبود نوشتارهای پژوهشبنیاد و کاربردگرا در این زمینه بوده است؛ واقعیت آن است که پژوهشهای تخصصی بنیادین درباره واژهشناسی و برابریابی زبان عربی معاصر به شکل اعم و درباره شیوههای واژهگزینی این زبان به شکل ویژه در میان انبوه جستارهای انجام شده، حجم بسیار ناچیزی را به خود اختصاص داده است و تقریباً به نمونههای انگشتشماری مانند پژوهش ارجمند «تجربه کشورهای عربی در زمینه واژهگزینی» از یحیی معروف محدود گشته است. از این رو نگارنده در پژوهش حاضر با استفاده از روش توصیفی-تطبیقیِ کاربردنگر، فرآیند واژهگزینی و برابریابی در این زبان را واکاوی مینماید.
این جستار با نام «پژواک اندیشه های بشری، رویکردی نوین به واژهشناسی و برابریابی» واژهشناسی نظری و کاربردی را در زبان عربی و فارسی در دو نگاره مورد بررسی قرار داده است؛ نگاره نخست با نام واژهشناسی نظری به خوانش بنیادها، مبانی و کلیاتی در پیوند با واژه گزینی و اصطلاح شناسی به سبکی روشمند و علمی میپردازد و نگاره دوم پس از ارائه مدل و الگو برای شیوههای برابریابی گونههای واژهسازی و واژهگزینی، نمونههای کاربردی هر شیوه را در زبان عربی و فارسی معاصر به دست میدهد؛ از این رو نگاره نخست این نوشتار در خوانشی کلّی دربردارنده مسائلی مانند: بررسی فرآیند واژهگزینی، برابریابی و واژهسازی، دیرینهشناسی واژهگزینی علمی و اصطلاحشناسی، گذاری بر مکاتب اصطلاحشناسی، بررسی استدلالهای زبانشناختی، بازخوانی ریشه های پیوند میان زبان عربی و فارسی، انگیزههای واژهسازی و واژهگزینی در زبان و گذاری بر دیرینه فرهنگستان در دو زبان می باشد و نگاره دوم مسائلی مانند روشهای برابریابی واژگان و دانشواژهها در زبان عربی و فارسی شامل واژهسازی با دو گزاره اشتقاق و ترکیب و واژهگزینی با استناد نوگزیده به متون دیرین و استناد نوگزیده به متون نوین را با ارائه نمونه کاربردی در زبان مورد کاوش قرار میدهد و پس از این، منابع واژهگزینی و شیوههای برابریابی وندهای وامواژگان و سرواژه سازی در زبان بازخوانی و بررسی میشود.
کلثوم صدیقی
مشهد مقدّس
پاییز1394